English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5057 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
In the open air. U در هوای آزاد.
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
lover U عاشق
lovers U عاشق
inamorata U زن عاشق
swain U عاشق
leman U عاشق
amorous U عاشق
love some U عاشق
loveerless U بی عاشق
goo goo U عاشق
amonrist U عاشق
amorist U عاشق
inamorato U عاشق
adoring U عاشق شدن
plighted lovers U دو تن عاشق ومعشوق
amative U عاشق پیشه
philobiblic U عاشق کتاب
narcissist U عاشق خود
kleptomaniacs U عاشق سرقت
kleptomaniac U عاشق سرقت
philharmonic U عاشق موسیقی
paramour U عاشق معشوقه
lover like U عاشق وار
amorist U عاشق پیشه
in love <idiom> U عاشق شدن
To fall in love (with someone). U عاشق شدن
adored U عاشق شدن
head over heel in love <idiom> U یک دل نه صد دل عاشق شدن
fall in love with U عاشق شدن به
adore U عاشق شدن
adores U عاشق شدن
shutterbug U عاشق عکاسی
f. of books U عاشق کتاب
to be in love U عاشق بودن
fall in love with <idiom> U عاشق کسی شدن
sweet on <idiom> U عاشق کسی شدن
fall for <idiom> U خیلی عاشق بودن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
to fall in love with a woman U بزنی عاشق شدن
adorer U ستایش کننده عاشق
to fall in love [with somebody] U عاشق [کسی] شدن
to fall in love with a woman U عاشق زنی شدن
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
lovelorn U عاشق دلخسته غمزده عشق
love U عشق داشتن عاشق بودن
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
To fall in love at first sight. U بانگاه اول عاشق شدن
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
loved U عشق داشتن عاشق بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes. U عاشق چشم وابروی ماکه نیست
bibliophile U کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
free-standing U آزاد
freelance U آزاد
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
freewheeling U آزاد چرخ
dial tones U بوق آزاد
freewheeling U آزاد چرخی
freer U آزاد کننده
out in the world U در دنیای آزاد
let loose <idiom> U آزاد گذاشتن
off duty <idiom> U دروقت آزاد
GIVE WAY U سبقت آزاد
knotless U بافت شل و آزاد
On the free market . U دربازار آزاد
dial tone U بوق آزاد
freelancer U پیشه ور آزاد
to turn somebody's head <idiom> U کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
freewheeling U دارای چرخک آزاد
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
To release someone. To set someone free U کسی را آزاد کردن .
drawing tools U خط و رسم آزاد است
advisory control کنترل آزاد هواپیما
algebraic language U زبان با مفاد آزاد
supplier at arm's length U فروشنده آزاد [اقتصاد]
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
absolute آزاد از قیود فکری
freewheel [overrunning clutch ] U چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] U دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
independent U آزاد یا کنترل شده توسط کسی
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
click U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
moist air U هوای تر
air blast U هوای دم
petticoatsfever U هوای زن
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
compressed air U هوای فشرده
sweltered U هوای گرم
open air U در هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
raininess U هوای بارانی
swelter U هوای گرم
queen's weather U هوای باز
circulationg air U هوای در گردش
compressed air U هوای متراکم
carburetor air U هوای کاربراتور
aired U هوای دم هوا
airs U هوای دم هوا
secondry air U هوای ثانویه
the open U هوای ازاد
passion U هوای نفس
temperate climate U اب و هوای معتدل
blast roasting U تشویه با هوای دم
stable air U هوای پایدار
broken weather U هوای بی قرار
air U هوای دم هوا
marsh malaria U هوای مردابی
intake air U هوای ورودی
liquid air U هوای مایع
emergency air U هوای اضطراری
hot blast U هوای دم داغ
exhaust air U هوای خروجی
foul weather U هوای خراب
adverse weather U هوای نامساعد
humid air U هوای نمناک
humid air U هوای شرجی
forced draft U هوای با فشار
agglutinant U هوای التیام
drippy U هوای گرفته
air breathing U هوای تنفسی
out of door U در هوای ازاد
swelters U هوای گرم
heavy weather U هوای طوفانی
dead air U هوای راکد
foul weather U هوای نامساعد
heavy weather U هوای خراب
marine climate U اب و هوای دریایی
low air pressure U فشار هوای کم
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
ego trips U تسلیم به هوای نفس
ego trip U تسلیم به هوای نفس
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
torchlight U هوای گرگ ومیش
heatwaves U هوای گرم طولانی
heatwaves U موج هوای گرم
heatwave U موج هوای گرم
mouthguard U لوله هوای غواص
effulge U برق هوای باز
air tank U کپسول هوای غواصی
cooling blower U دمنده هوای سرد
cooling air U هوای سرد کننده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
blow hot U هوای گرم دمیدن
blow cold U هوای سرد دمیدن
fair weather U دارای هوای صاف
forced draft U هوای تحت فشار
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air container U مخزن هوای مایع
liquid air U هوای مایع شده
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
free living U تسلیم هوای نفس
bleed air U هوای کمپرس شده
cold fronts U پیشان هوای سرد
air compressor U هوای فشرده ساز
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
warm fronts U جبهه هوای گرم
warm front U جبهه هوای گرم
mouthpieces U لوله هوای غواص
mouthpiece U لوله هوای غواص
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
dusk U هوای گرگ ومیش
lowers U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
twilight U هوای گرگ ومیش
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1smockfree
0هوای کسی را داشتن
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0نوسان پیچشی در لیزر الکترون آزاد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com